بسم الله الرحمن الرحیم
آقاجان؛ مولای عالمین؛ ای همه هستی ام؛ یوسف فاطمه! سلام
جگرگوشه ی فاطمه! سخنی دارم با شما
فدایتان گردم غم دوریتان بر دلمان نشسته
خودتان می دانید که بار گناهم سنگینی دارد و پرونده عملم سیاه است؛ ولی آقاجان این را هم می دانید که هر جا بروم، آخر در خانه شما می آیم و شما را صدا میزنم.
آقاجان! حالا هم دلم برایتان تنگ شده و در این ایام که همه برای میلاد شما آماده میشوند، به یاد شما میسوزم و در فراقتان می نالم.
آقاجان! مردم این دیار، در شب نیمه شعبان برای شما شادند؛ برای شما چراغانی میکنند؛ به عشق شما و به امید ظهورتان به شادی و سرور سپر ایام می کنند؛ ولی آقاجان بعضی ها نمی دانند که چگونه باید برای شما شاد باشند. شادند ولی شادمانی نمی دانند.
آقاجان! همه می دانیم که در شب شادی اهل البیت علیهم السلام، مردم این دیار، اشک از دیدگانتان جاری میکنند و دلتان را با بعضی اعمال خود، خون میکنند؛ ولی شما که اسوه ی صبر هستید؛ شما که اسوه بخشش هستید؛ شما که مادرتان را اسوه خو قرار دادید و فرمودید که مادرتان حضرت زهرا (که همه وجود من فدایشان باد)، بهترین الگوی شماست؛ تو را به عصمت مادرتان آن یادگار درد کشیده ی نبی رسول الله صلی الله علیه وآ?ه قسم میدهم که از ما بگذرید و اگر محبینتان موجب حرمت شکنی میشوند، برایشان دعاکنی و برایمان طلب استغفار کنی.
آخر شما برایمان حکم پدر دارید و ما هم یتیمان شما هستیم. یتیم ... پدرجان! دنیا بر ما سخت میگیرد؛ زندگی بر ما مشکل شده؛ دیگر بس نیست بی پدری و دربه دری؟ تا کی در فراق شما بسوزیم و بگوئیم او می آید؟ آقاجان! فتنه های آخرالزمان بر ما هجوم آورده و .....