متفرقه - فاطمی دز- پایگاه اطلاع رسانی ستاد مردمی فاطمیه شهرستان دزفول
برای ارسال خبر کلیک نمائید
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

امکانات سایت فاطمی دز

عضویت در سامانه پیامکی جبهه ارسال خبر، گزارش تصویری، یادداشت آپارات فاطمی دز عضویت در واتس آپ فاطمی دز

برنامه سایر هیئت ها
---------------------
  • جهت قراردادن برنامه هیئت شما در فاطمی دز با روابط عمومی تماس بگیرید

  • 09163456793

  • --------------------------
    خبرهای فاطمی

    دانلود فاطمی

    گزارش تصویری

    مقاله فاطمی

    یادداشت فاطمی

    موبایل فاطمی

  • [آرشیو تبلیغات]
  • تاریخچه ستاد

    خادم الزهرا[46]

    ستاد مردمی فاطمیه شهرستان دزفول به همت تعدادی از جوانان این شهرستان با هدف ترویج فرهنگ فاطمی و بزرگداشت ایام ولادت و شهادت اهل البیت به خصوص ایام فاطمیه و صادقیه در سال 1386 تاسیس گردید.

    روابط عمومی ستاد مردمی فاطمیه دزفول

    لینکدونی

    آمار و امکانات
    نام سایت

  • ویژه برنامه شهادت اول حضرت زهرا سلام الله


  • fatemidez.ir- قافله عزاداری شهادت اول













  • قبول هدیه از اهل کتاب

    حرم امام جواد علیه السلام

    ابراهیم بن مهزیار از علی بن مهزیار نقل کرده است که خَیران، از علاقه مندان امام جواد علیه السلام، در نامه‌ای که برای حضرت نوشته بود از امام این چنین کسب تکلیف کرده بود:

    گاهی کسانی از اهل طرطوس (شهری از شامات که ساکنانش اهل کتاب بودند) هدایایی برای من می‌آورند و من خوش ندارم آنها را به صاحبانش بازگردانم و یا این که بدون دستور و نظر شما در آنها تصرف کنم، دوست دارم نظر مبارک شما را در این باره بدانم، آیا چنین هدایایی را بپذیرم یا نه؟

    علی بن مهزیار می‌گوید: من نامه‌ای را که پاسخ حضرت در آن بود خواندم، نوشته بود: هرگاه از آنان کسی به تو هدیه‌ ای داد بپذیر، زیرا رسول خدا صلی الله علیه و آله هدیه یهودی و مسیحی را رد نمی‌کرد.(1)

    توضیح این که اگر در بعضی روایات آمده که رسول خدا صلی الله علیه و آله هدیه‌ای از غیر مسلمان را رّد کرده است، ظاهراً هدیه دهنده از مشرکان بوده نه از اهل کتاب.

    قارب الناس فی اخلاقهم تامن غوائلهم.(2)

    در امور اخلاقی به مردم نزدیک شو تا از شرّ (و فتنه آنان) در امان بمانی.

     "حضرت علی علیه السلام"

    پی‌نوشت‌ها:

     

    1- بحارالانوار، ج 50، ص 107.

    2- غررالحکم ودرر الکلم، ص 437 .

    منبع:

     

    جلوه‌های تقوا، ج 3، محمدحسن حائری یزدی.



    تعداد بازدید از این مطلب:




    تاریخ انتشار : [چهارشنبه 91/3/10] [<>] طبقه بندی: ، نویسنده : [ خادم الزهرا] منبع: فاطمی دز

          

    از قیاسش خنده آمد خلق را

    حرم امام جواد علیه السلام

    محمد بن ربّان می‌گوید: مأمون عباسی با لطائف الحیل سعی کرد امام جواد علیه السلام را همانند خودش به دنیا جذب و او را فریفته زرق و برق‌های آن کند اما ناکام ماند تا این که در ماجرای تزویج دخترش، ام‌الفضل، به آن حضرت، صد تن از زیباترین کنیزان را برگزید، به دست هر یک جامی پر از جواهر داد و از آنان خواست تا جام در دست، از ابوجعفر علیهماالسلام استقبال کنند، اما آن بزرگوار به هیچ یک از آنها اعتنا نفرمود.

    مأمون برای رسیدن به هدف شوم خود دست به دامان مردی که اهل تار و طنبور و موسیقی بود زد و از او خواست با نواختن آهنگ و ... امام جواد علیه السلام را به این سوی بکشاند. آن مرد که «مخارق» نام داشت به مأمون گفت: ای امیرالمومنین! او را به من واگذار که شما را به مقصودتان خواهم رساند، سپس آمد، رو به روی حضرت نشست و کارش را آغاز کرد؛ در آغاز، صدای عجیبی از خود درآورد به طوری که همه اهل خانه بر گردش جمع شدند و بعد با ابزاری که به همراه داشت شروع به نواختن کرد.

    امام جواد علیه السلام مدتی بی اعتنا به او و آهنگ‌ها و سر و صداهایش، سر به زیر افکند، پس از ساعتی سر برداشت و فرمود: از خدا بپرهیز ... ! ناگاه ابزار موسیقی از دست مخارق افتاد و دستش دچار مشکلی شد که تا زنده بود نتوانست از آن، کار بکشد.(1)

    ما هَلک امرءٌ عرف قدره.(2)

    انسانی که قدر خود را بشناسد نابود نخواهد شد.(زیرا در این صورت عمر ارزشمندش را بیهوده بر باد نمی‌دهد).

    "حضرت علی علیه السلام "

    پی‌نوشت‌ها:

     

    1- مناقب، ج4، ص 396 / اصول کافی، ج 1، ص 494 .

    2- عیون اخبارالرضا، ج 2، ص 54 .

    منبع:

    جلوه‌های تقوا، ج 3، محمدحسن حائری یزدی.



    تعداد بازدید از این مطلب:




    تاریخ انتشار : [چهارشنبه 91/3/10] [<>] طبقه بندی: ، نویسنده : [ خادم الزهرا] منبع: فاطمی دز

          

    حکومت و سیاست در سیره امام جواد علیه السلام

    ولادت امام جواد علیه السلام

    شیعیان به طور عام خصوصاً علویان که امامان شیعه در رأس آنها بودند، در عصر خلفاى بنى امیه و عصر خلافت منصور و مهدى عباسى، در بدترین حالت به سر مى‌بردند، و قیام‌هاى شیعى یکى پشت سر دیگرى توسط دستگاه حاکم سرکوب مى‌شد. و به طور کلى شیعه بودن جرم بزرگى بود که به واسطه آن، کشتن و زندان و مصادره اموال و ویرانى خانه‌هاى شیعیان، براى دستگاه خلافت امر مشروع و قانونى بود، و امامان شیعه نیز در حال تقیه به سر مى‌بردند، و ارتباط‌هاى سیاسى با شیعیان به شکل پنهانى انجام مى‌گرفت. اما بعد از امام کاظم علیه السلام که فعالیت‌هاى سیاسى زیر پرده امامان علیهم السلام کم کم به ثمر مى‌رسید، شیعه توانست ابراز وجود نماید و جمعیتشان رو به فزونى گرفت. پس از گذشت سالیان درازى که شیعیان نمى‌توانستند در مورد امامت امامان ابراز عقیده نمایند، هم اکنون عظمت و منزلت ائمه علیهم‌السلام نزد مردم تا بدان جا رسیده بود که خلفاى عباسى دیدند، نمى‌توانند به طور علنى و بى‌پرده عواطف مردم را برانگیزند، و احساساتشان را جریحه‌دار سازند و به ائمه علیهم السلام آسیب برسانند و از طرف دیگر نمى‌توانستند امامان را به حال خود واگذارند، تا آزادانه و مطابق خواست و اراده خود هر چه مى‌خواهند بکنند، از این رو مناسب دیدند در برابر امامان، سیاست جدیدى اتخاذ نمایند.

    بعد از شهادت امام رضا علیه السلام مأمون به جهت رسیدن به مقاصد، راه خود را ادامه داد، و توطئه خود را علیه حرکت تشیع و موقعیت اجتماعى آن، که حکومت عباسیان را تحت تأثیر قرار داده بود، ادامه داد. مأمون که بالاى سر هر کسى یک خبرچین داشت، و کنیزکان خود را براى جاسوسى به هر که مى‌خواست هدیه مى‌داد و ازدواج دخترش ام حبیبه با امام رضا علیه السلام و دختر دیگرش ام الفضل با امام جواد علیه السلام نیز بیشتر به منظور اطلاع‌یابى و جاسوسى بود، او با این خصوصیات قطعاً از حرکت‌هاى شیعى بعد از امام رضا علیه السلام و ارتباط شان با امام جواد علیه السلام مطلع بود، و به توانایى حضرت جواد علیرغم خردسالى نسبت به پاسخ تمامى مسایل دقیق و مشکل کاملاً آگاهى داشت .

    سازش مأمون با امام هشتم علیه السلام ـ رهبر و مقتداى شیعیان ـ میزان نفوذ و توان این فرقه را در صحنه‌هاى فکرى و سیاسى بالا برد، مقر حضرت رضا علیه السلام به خراسان و شبکه وکلاى آن حضرت و حضرت جواد علیه‌السلام در نواحى و نقاط مختلف مملکت اسلامى، موجب شد که شیعیان بتوانند ابراز وجود نمایند، و ارتباطات سیاسى خود را مستقیماً در مقر حج در مدینه و مکه با خود امام جواد و یا با وکلاى آن حضرت برقرار نمایند. شیعیان امام جواد علیه السلام در بغداد و مداین، سواد عراق و در مصر در صحنه ظاهر شدند، خراسان و رى به صورت دو مرکز بزرگ شیعى درآمد، اینان علاوه بر ارتباط با وکلاى امام خود نیز در سفر حج در مدینه و مکه به دیدار امام مى‌شتافتند، بدین ترتیب ارتباط خود را با امام حفظ مى‌کردند. قم یکى از مراکز اصلى شیعه بود، و در دوران امامت امام جواد علیه السلام ارتباط خود را با آن جناب حفظ کرده بود، و در عین حال در آن زمان مردم قم با عاملان حکومتى که از طرف مأمون مى‌آمدند، مخالفت مى‌کردند، و درگیرى‌هایى را به وجود آوردند، که موجب آن درخواست کاهش خراج و مالیات بود که از طرف حکومت پذیرفته نشد، تا این که با لشکرکشى مأمون توسط على ابن هشام سرکوب گردید، ولى باز هم به طور پراکنده براى مدتى ادامه داشت . و همچنین در فارس و اهواز و خراسان و سیستان، تشکل‌هاى شیعى کم کم علنى و ارتباطات خود را مستقیماً با امام علیه السلام در سفر حج و یا توسط وکلاى آن حضرت برقرار مى‌کردند.

    ولادت امام جواد علیه السلام

    مأمون عباسى که سیاستمدارترین، زیرک‌ترین و دور اندیش‌ترین عباسیان است، خود را در چهره حامى علم و مدافع آزادى بیان و احترام به عقاید ظاهر مى‌ساخت، و این به هدف آنان براى ماندنشان بر اریکه قدرت کمک مى‌کرد. این پوشش مزورانه، نیرنگ‌ها و گمراهى‌هاى بسیارى را در خود نهفته داشت. و نتیجه آن عبارت بود از محو بسیارى از حقایقى که با سیاست حکام و منافعشان سازگارى نداشت .

    همانطور که امام رضا علیه السلام را ولیعهد خود قرار داد و به نام او سکه زد، و دخترش را به عقد آن حضرت درآورد، نسبت به امام جواد علیه السلام نیز همان نیرنگ سیاسى را به کار برد، و در سال 211 هجرى امام جواد علیه السلام را از مدینه به بغداد آورد، تا فعالیت‌هاى فکرى و سیاسى او را زیر نظر بگیرد، و هرگاه زیان و خطرى را از ناحیه وى احساس کند، فوراً راهها را بر وى ببندد، و روابط او را با شیعیانش قطع کند و نیز آرزو داشت که با نیرنگ‌ها و شیوه‌هایش با فریب دادن امام و یا تهدید او در آینده آن حضرت را جلب و جذب کرده و داعى و مبلغ خود و دولتش بگرداند. جلب خوش‌بینى شیعیان نسبت به خود، و مبراء نشان دادن خود از مسموم کردن امام هشتم علیه السلام یکى دیگر از هدف‌هاى مأمون بود که دنبال مى‌کرد و مى‌خواست براى مردم تثبیت کند که او هیچ گونه منافاتى بین خط امام و روش خود به عنوان سلطان و حاکم نمى‌بیند.

    مأمون، معاصر امام جواد علیه السلام بود، و امام بخش بزرگى از زندگانى خود را همزمان با او به سر برد. مأمون به منظور کسب پیروزى نهایى و قطعى براندیشه شیعى امامى، چه در زمان امام هشتم و چه در زمان امام جواد کوشش‌هاى فراوانى را به عمل آورد. او پس از آن که اشتباه گذشتگانش را نسبت به رفتار با ائمه اهلبیت تجربه کرده، سعى نمود که با آنان با روش نو، و در نوع خود بى نظیر که در پس آن نیرنگ سخت‌تر و توطئه بزرگتر نفته بود، رفتار کند. تشکیل جلسات، مباحثه‌هاى علمى، و دعوت از فقها و متکلمین و عالمان نامدار، براى بحث و جدل علمى، بدین منظور بود که چه امام رضا و چه امام جواد علیهماالسلام را که خردسال هم بود، حداقل در یک مسئله علمى شکست دهند، و بدین وسیله لیاقت، محبوبیت و وجهه مذهبى و مردمى آنها را زیر سؤال برد، و با شکست امام، در مسئله امامت، مذهب تشیع از مبنا سقوط کند، و براى همیشه ستاره شیعه و امامان شیعه خاموش گردد، و بدین ترتیب بزرگترین منبع و مصدر مشکلات و خطراتى که مأمون و دیگر حاکمان غاصب را تهدید مى‌کنند، از میان بردارد و مى‌گفت: چیزى از این که منزلت او کاسته شود، نزد من محبوبتر نیست . بعد از شهادت امام رضا علیه السلام نیز این مرد به جهت رسیدن به مقاصد، راه خود را ادامه داد، و توطئه خود را علیه حرکت تشیع و موقعیت اجتماعى آن، که حکومت عباسیان را تحت تأثیر قرار داده بود، ادامه داد. مأمون که بالاى سر هر کسى یک خبرچین داشت، و کنیزکان خود را براى جاسوسى به هر که مى‌خواست هدیه مى‌داد و ازدواج دخترش ام حبیبه با امام رضا علیه السلام و دختر دیگرش ام الفضل با امام جواد علیه السلام نیز بیشتر به منظور اطلاع‌یابى و جاسوسى بود، او با این خصوصیات قطعاً از حرکت‌هاى شیعى بعد از امام رضا علیه السلام و ارتباط شان با امام جواد علیه السلام مطلع بود، و به توانایى حضرت جواد علیرغم خردسالى نسبت به پاسخ تمامى مسایل دقیق و مشکل کاملاً آگاهى داشت .

    امام برخلاف انتظار مأمون، فعالیت‌هاى خود را بسیار دقیق و حساب شده انجام مى‌داد، و در هر زمینه‌اى که فرصت فعالیت بود، فعالیت مى‌کرد، حتى ماندن در بغداد برایش مشکل تمام مى‌شد، به قصد زیارت خانه خدا از بغداد بیرون شد و در برگشت در مدینه ماند، تا از مراقبت و تسلط مأمون به دور باشد، و نقشه‌هاى او را خنثى کرد اما وقتى که معتصم برادر مأمون به خلافت نشست به عبدالملک ابن زیاد نوشت: تقى و ام الفضل را به سوى او بفرستد و دوباره امام جواد علیه السلام را به بغداد آورد، تا شخصاً حرکت‌هاى امام را زیر نظر بگیرد. اما امام علیرغم تلاش‌ها و حیله‌هاى مأمون و معتصم روز به روز نفوذ و عظمت و محبوبیت بیشترى مى‌یافت و در میان مردم ریشه مى‌دوانید، به گونه‌اى که براى نظام حاکم هراس آور بود با آن که خردسال بود، انگشت نما شده و موافق و مخالف و دوست و دشمن به علم و فضل او معترف شدند، مردم شیفته جمال او بودند، وقتى که در خیابان‌هاى بغداد راه مى‌رفت، مردم بر فراز تپه‌ها و بلندى‌ها مى‌رفتند تا جمال او را ببینند و دیدن او براى آنان رویداد مهم به حساب مى‌آمد.

    وجود امام جواد علیه السلام با آن سن کم، در مقام امامت که مسؤولیت‌هاى رهبرى را به عهده داشت، به خودى خود براى نظام حاکم خطرناک بود، مأمون حزم و احتیاط نموده و براى مقابله با هر رویداد ناگهانى احتمالى، آمادگى لازم را اتخاذ مى‌کرد و لذا براى فرو خواباندن خشم و اعتراض شیعیان علیه خود، همانطور که امام رضا علیه السلام را ولیعهد خود قرار داد و به نام او سکه زد، و دخترش را به عقد آن حضرت درآورد، نسبت به امام جواد علیه السلام نیز همان نیرنگ سیاسى را به کار برد، و در سال 211هجرى امام جواد علیه السلام را از مدینه به بغداد آورد، تا فعالیت‌هاى فکرى و سیاسى او را زیر نظر بگیرد، و هرگاه زیان و خطرى را از ناحیه وى احساس کند، فوراً راهها را بر وى ببندد، و روابط او را با شیعیانش قطع کند و نیز آرزو داشت که با نیرنگ‌ها و شیوه‌هایش با فریب دادن امام و یا تهدید او در آینده آن حضرت را جلب و جذب کرده و داعى و مبلغ خود و دولتش بگرداند. جلب خوش‌بینى شیعیان نسبت به خود، و مبراء نشان دادن خود از مسموم کردن امام هشتم علیه السلام یکى دیگر از هدف‌هاى مأمون بود که دنبال مى‌کرد و مى‌خواست براى مردم تثبیت کند که او هیچ گونه منافاتى بین خط امام و روش خود به عنوان سلطان و حاکم نمى‌بیند.

    تلاش‌ هاى مأمون براى کاستن از وجهه و لیاقت و محبوبیت امام جواد علیه السلام به جایى نرسید و براى نیرنگ خواست دخترش را به عقد امام درآورد. مأمون که در زیرکى و شعور سیاسى کم نظیر بود، با تزویج دخترش به امام جواد علیه السلام همان هدفى را دنبال مى‌کرد که در مورد سپردن ولایتعهدى به امام هشتم علیه السلام و ازدواج دخترش با آن حضرت دنبال مى‌کرد. زیرا شیعیان و علویان در آن زمان نیروى عظیمى را تشکیل مى‌دادند، و مأمون تنها از همین‌ها مى‌ترسید، از این رو با ازدواج دختر خود با آن حضرت که زعیم و پیشواى اهل‌بیت و شیعیان بود مى‌خواست شعله‌هاى انقلابات را خاموش سازد.

    ولادت امام جواد علیه السلام

    اما امام برخلاف انتظار مأمون، فعالیت‌هاى خود را بسیار دقیق و حساب شده انجام مى‌داد، و در هر زمینه‌اى که فرصت فعالیت بود، فعالیت مى‌کرد، حتى ماندن در بغداد برایش مشکل تمام مى‌شد، به قصد زیارت خانه خدا از بغداد بیرون شد و در برگشت در مدینه ماند، تا از مراقبت و تسلط مأمون به دور باشد، و نقشه‌هاى او را خنثى کرد اما وقتى که معتصم برادر مأمون به خلافت نشست به عبدالملک ابن زیاد نوشت: تقى و ام الفضل را به سوى او بفرستد و دوباره امام جواد علیه السلام را به بغداد آورد، تا شخصاً حرکت‌هاى امام را زیر نظر بگیرد. اما امام علیرغم تلاش‌ها و حیله‌هاى مأمون و معتصم روز به روز نفوذ و عظمت و محبوبیت بیشترى مى‌یافت و در میان مردم ریشه مى‌دوانید، به گونه‌اى که براى نظام حاکم هراس آور بود با آن که خردسال بود، انگشت نما شده و موافق و مخالف و دوست و دشمن به علم و فضل او معترف شدند، مردم شیفته جمال او بودند، وقتى که در خیابان‌هاى بغداد راه مى‌رفت، مردم بر فراز تپه‌ها و بلندى‌ها مى‌رفتند تا جمال او را ببینند و دیدن او براى آنان رویداد مهم به حساب مى‌آمد.

    بدینسان نفوذ اجتماعى و محبوبیت آن حضرت، علیرغم توطئه‌هاى خلافت گسترده مى‌شد، که دستگاه خلافت را به وحشت انداخته بود، زیرا مى‌دیدند امام توانسته است آن چه را که به عقیده حکومت براى او نقطه ضعف به شمار مى‌رفت، نقطه قوت خود قرار داده و حتى در میان رجال دولتى نفوذ کرده است . مردى از بنى حنیفه از اهالى سیستان گوید: سالى در سفر حج همراه با امام جواد علیه السلام بودم، روزى که با هم سر سفره بودیم و عده‌اى از درباریان معتصم نیز حضور داشتند، عرض کردم که حاکم ما مردى است که دوستدار شما اهل‌بیت است، و در دیوان او براى من مالیاتى مقرر شده است به او نامه بنویسید که به من نیکى کند، فرمود: من او را نمى‌شناسم، گفتم از دوستان شما است. پس نوشت بسم الله الرحمن الرحیم، رساننده این نامه، مذهب و مرام جمیل از تو یاد مى‌کند، عمل مفید براى تو آنست که به مردم نیکى کنى . وقتى وارد سیستان شدم و نامه را به حاکم دادم، آن را گرفته به چشم مالید و پرسید مشکل شما چیست؟ گفتم: در دیوان شما مالیاتى سنگینى براى من مقرر شده است، دستور داد آن مالیات را از من بردارد و گفت: تا من حاکمم مالیات پرداخت نکن.

    حضرت امام جواد علیه السلام پایه‌هاى امامت را استوار ساخت و خط وصایت و رهبرى را در اهل‌بیت حفظ کرد، لیاقت و برازندگى خود را براى امامت امت به اثبات رساند، مناظرات آن حضرت با متکلمین و فقها از جمله یحیى ابن اکثم که از بزرگان فقها بود و تفوق آن حضرت بر حریفانش در رشته‌هاى علوم، به جاى آن که از پاسخ ناتوان بماند و منظور دستگاه خلافت برآورده شود، وسایل گسترش پیام اهل‌بیت علیهم السلام و نفوذ آنان را فراهم نمود، و بى لیاقتى و عدم کفایت خلفاى زمانشان را براى مردم به اثبات رساند و پرده‌هاى فریب و تزویر را از چهره‌هاى آنان بالا زد، و این خطر بزرگى براى آنان بود و به خصوص در زمینه سیاسى اثر حتمى داشت.

    از آن که در آن مجلس برخى از دربارنشینان معتصم بودند، امام على الظاهر تجاهل مى‌کند که او را نمى‌شناسم، تا آسیبى به او نرسد، آنگاه با چند جمله‌اى موعظه گونه منظورش را مى‌نویسد، ولى نفوذ و تأثیرش به آن اندازه است که حاکم سیستان به عنوان یک مرید دلباخته، فرمان امام را اجرا مى‌نماید. در مورد مبارزات ائمه معصومین علیهم السلام با دستگاه حاکمه مى‌توان گفت: همه زندگى آنان طبیعت مبارزاتى داشته است به صورتى که تمام کلمات، و حرکات و جهت‌گیرى‌ها و سیره و روش زندگى آنان حتى اکل و شرب،(خوردن و آشامیدن) مشى و رکوب،(راه رفتن و سوار شدن) و رنگ لباس و القاب و نقش انگشترشان، معنادار و پر از رمز و راز بوده است. حضرت امام جواد علیه السلام جمله «نعم القادر الله» را براى نقش انگشتر خود انتخاب کرده بود که با این انتخاب در واقع تمامى مظاهر سرکشى و ستم عباسیان را محکوم مى‌نماید، آنان که به آخرین آرمان‌هاى‌شان رسیده بودند که عبارت بود از مستحکم نمودن پایه‌هاى حکومت و سلطنتشان به طورى که دیگر هیچ نیرویى توان ایستادن در برابر جبروت و سرکشى آنان نداشته باشد.

    حضرت امام جواد علیه السلام پایه‌هاى امامت را استوار ساخت و خط وصایت و رهبرى را در اهل‌بیت حفظ کرد، لیاقت و برازندگى خود را براى امامت امت به اثبات رساند، مناظرات آن حضرت با متکلمین و فقها از جمله یحیى ابن اکثم که از بزرگان فقها بود و تفوق آن حضرت بر حریفانش در رشته‌هاى علوم، به جاى آن که از پاسخ ناتوان بماند و منظور دستگاه خلافت برآورده شود، وسایل گسترش پیام اهل‌بیت علیهم السلام و نفوذ آنان را فراهم نمود، و بى لیاقتى و عدم کفایت خلفاى زمانشان را براى مردم به اثبات رساند و پرده‌هاى فریب و تزویر را از چهره‌هاى آنان بالا زد، و این خطر بزرگى براى آنان بود و به خصوص در زمینه سیاسى اثر حتمى داشت. دستگاه خلافت مى‌خواست، کرامت و فضیلت و شخصیت امام را مخفى نگه داشته، و یا به کلى محو کنند، تا مردم مجذوب او نگردند اما تکیه بر ترور شخصیت و مسخ تقدس و کرامت او، نتیجه برعکس داد، تا آن که با خوراندن زهر به طور مخفیانه و حذف فیزیکى توانستند خود را از خطرات که چه بسا حکومت‌شان نمى‌توانست در برابر آن مقاومت کند، نجات دهند.

     

    پى‌نوشت‌ها:

    1- حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، رسول جعفریان، ج 2 ص 212 به نقل از الغیبة: ص 212

    2- همان، ص 133/ زندگانى سیاسى امام جواد علیه السلام: عاملى، جعفر مرتضى، ترجمه: سید محمد حسینى، چاپ هفتم، قم انتشارات جامعه مدرسین، 1373و ر.ک : گسترش تشیع در رى و تاریخ تشیع در ایران: ص 125ـ 124

    3- زندگانى سیاسى امام جواد علیه السلام، عاملى، صص 75ـ 74 .

    4- همان .

    5- همان، ص 7669 .

    6- اعیان الشیعه، ج 2، ص 33 .

    7 - زندگانى سیاسى امام جواد علیه السلام، عاملى، ص 117 .

    8- همان .

    9- مجلسى، بحارالانوار، ج 50، ص 82.

    10- بحاالانوار، مجلسى، ج 50، ص 87 ـ 85 .

    11- ارشاد، شیخ مفید, صص 320ـ 319، انتشارات بصیرتى، قم .

     

    منبع:

    اندیشه حکومت دینى، ج 1، ص 557 – 564 .



    تعداد بازدید از این مطلب:




    تاریخ انتشار : [چهارشنبه 91/3/10] [<>] طبقه بندی: ، نویسنده : [ خادم الزهرا] منبع: فاطمی دز

          

    خدمت در سیره و سخن جواد الائمه علیه‏السلام

    ولادت امام جواد علیه السلام

    درنگى در مفهوم خدمت

    اگر عبادت بزرگ‏ترین فلسفه آفرینش است که: «و َما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَالاِْنْسَ اِلاّ لِیَعْبُدُونِ»(1)؛ «جن و انسان را خلق نکردم، مگر به خاطر این که عبادتم کنند»، برگزیدگان الهى، عابدترین بندگان خدا خواهند بود و اگر از والاترین مظاهر عبادت، «خدمت به خلق» است که: «مَنْ سَعى فى حاجَةِ اَخیهِ الْمُؤْمِنِ فَکَأَنَّما عَبَدَالله‏َ تِسْعَةَ آلافِ سَنَةٍ صائِما نَهارَهُ قائِما لَیْلَهُ؛(2) هر فردى که در برآوردن نیاز برادر مؤمنش تلاش کند، گویا نُه ‏هزار سال خداوند را عبادت کرده، در حالى که روزها را روزه‏دار و شب‌ها را شب زنده‏دار بوده است.» برگزیدگان الهى، انبیا و معصومان، خدمتگزارترین افراد به مردم خواهند بود؛ زیرا آنان اسوه و شاخص‏اند و درخت کمال در وجودشان به بالنده‏ترین شکل سر به فلک کشیده است.

    آیه الهى خطاب به پیامبر اکرم صلى ‏الله ‏علیه ‏و ‏آله را به یاد آوریم که مى‏فرماید: «وَاخْفِضْ جَناحَکَ لِمَنِ اتَّبَعَکَ مِنَ الْمُؤْمِنینَ»(3)؛ پر و بال خود را براى مؤمنانى که پیرو تو هستند، بگستران.» واژه «خفض جناح» که سه بار در قرآن کریم به کار رفته است، به کنایه از کمال مهرورزى، عطوفت و خدمتگزارى خالصانه و متواضعانه حکایت مى‏کند.

    خدمتگزاران واقعى، انبیا و اوصیا و مؤمنان به آنان هستند؛ چه بى‏پرده و صریح مى‏توان این ادعا را در حدیث آسمانى امام صادق علیه‏السلام یافت که فرمود: «ما آمَنَ بِالله‏ِ وَلا بِمُحَمَّدٍ وَلا بِعَلِىٍّ مَنْ اِذا اَتاهُ اَخُوهُ الْمُؤْمِنُ فى حاجَةٍ لَمْ یَضْحَکْ فى وَجْهِهِ فَإِنْ کانَتْ حاجَتُهُ عِنْدَهُ سارَعَ اِلى قَضائِها وَ اِنْ لَمْ یَکُنْ عِنْدَهُ تَکَلَّفَ مِنْ عِنْدِ غَیْرِهِ حَتّى یَقْضِیَها لَهُ فَإِذا کانَ بِخِلافِ ما وَ صفْتُهُ فَلا وَلایَةَ بَیْنَنا وَ بَیْنَهُ؛(4) به خدا و محمد صلى‏ الله ‏علیه ‏و ‏آله و على علیه‏السلام ایمان نیاورده است کسى که هنگامى که برادر دینى‏اش به خاطر حاجتى نزد او آید، با خوشرویى برخورد نکند. پس اگر توان دارد، نیاز او را به سرعت برطرف کند و اگر توان ندارد با کمک دیگرى حل کند، اگر بر خلاف آنچه توصیف کردم باشد، پس بین ما و او ولایتى نخواهد بود.»

    به خدا و محمد صلى‏ الله ‏علیه ‏و ‏آله و على علیه‏السلام ایمان نیاورده است کسى که هنگامى که برادر دینى‏اش به خاطر حاجتى نزد او آید، با خوشرویى برخورد نکند. پس اگر توان دارد، نیاز او را به سرعت برطرف کند و اگر توان ندارد با کمک دیگرى حل کند، اگر بر خلاف آنچه توصیف کردم باشد، پس بین ما و او ولایتى نخواهد بود.»

    با این دیدگاه، کسانى نزد خدا دوست داشتنى‏تر خواهند بود که نسبت به دیگران گامى به این هدف نزدیک‏تر باشند. این سخن قدسى را به یاد آوریم که: «اَلْخَلْقُ عِیالى فَأَحَبُّهُمْ اِلَىَّ اَلْطَفُهُمْ بِهِمْ وَ اَسْعاهُمْ فى حَوائِجِهِمْ(5)؛ مردم خانواده من هستند. پس محبوب‏ترین آنها نزد من، مهربان‏ترین و کوشاترین آنها در رفع نیازهاى مردم است.»

    اینک خدمت را در سیره و سخن حضرت جواد علیه السلام مرور مى‏کنیم.

    1. بایدها و نبایدهاى خدمت‏رسانى

    اخلاص

    شرط پذیرش هر عملى، از جمله خدمت به مردم، اخلاص است و مؤمن باید به انگیزه جلب رضایت الهى خدمتگزار عیال الله‏ باشد و هر چه ناخالصى در عمل بیشتر باشد، درجه مطلوبیت آن هم پایین‏تر خواهد آمد. علاوه بر دخالت اخلاص در اصل عمل،(6) از دیدگاه امام جواد علیه‏السلام در تداوم اعمال نیز باید اخلاص جارى باشد. چه بسا عملى که انجام آن با خلوص است، ولى عامل به آن بعد از عمل، آن را به ریا و ناخالصى آلوده و از درجه مقبولیت الهى ساقط مى‏کند؛ لذا امام جواد علیه‏السلام فرمود: «اَلاْبْقاءُ عَلَى الْعَمَلِ اَشَدُّ مِنَ الْعَمَلِ(7)؛ بقاى بر عمل سخت‏تر از خود عمل است.» و آن‏گاه که پرسیدند بقاى بر عمل یعنى چه؟ فرمود: «یَصِلُ الرَّجُلَ بِصِلَةٍ وَیُنْفِقُ نَفَقَةً لِلّهِ وَحْدَهُ لا شَریکَ لَهُ فَکُتِبَ لَهُ سِرّا ثُمَّ یَذْکُرُها و تُمْحى فَتُکْتَبُ لَهُ عَلانِیَةً، ثُمَّ یَذْکُرُها فَتُمْحى وَ تُکْتَبُ لَهُ رِیاءً(8)؛ مردى هدیه‏اى مى‏دهد و براى خداى یگانه بى‏شریک انفاقى مى‏کند، پس برایش به عنوان «عمل پنهانى» نوشته مى‏شود. سپس او کارش را یادآورى مى‏کند، در این وقت عنوان قبلى محو مى‏شود و «عمل آشکار» برایش نوشته مى‏شود. آن مرد دوباره عملش را یادآورى مى‏کند پس عنوان قبلى محو مى‏شود و برایش "عمل ریایى" نوشته مى‏شود.»

    ولادت امام جواد علیه السلام

    پرهیز از اذیت

    فرد خدمت‏رسان علاوه بر اخلاص، باید از هر نوع رفتارى که موجبات رنجش مددجو را فراهم آورد، پرهیز کند. همچنین باید به خاطر خدمت خود به یک مؤمن، به منت‏گذارى و یا اذیت دیگر مؤمنان هم نپردازد. حکایتى از امام جواد علیه‏السلام در این‏باره راهگشا است:

    مردى نزد امام جواد علیه‏السلام آمد که بسیار خوشحال و مسرور به نظر مى‏رسید. امام از علت خوشحالى‏اش پرسید. او گفت: یابن رسول الله‏، از پدرت شنیدم که مى‏فرمود: «شایسته‏ترین روز براى شادى بنده، روزى است که در آن انسان توفیق نیکى و انفاق به برادران مؤمنش یابد.» و امروز ده نفر از برادران دینى که فقیر و عیال‏وار بودند از فلان شهرها به نزد من آمدند و من هم به هر کدام چیزى دادم، براى همین هم مسرورم.

    امام جواد علیه‏السلام به او فرمود: «لَعَمْرى اِنَّکَ حَقیقٌ بِاَنْ تَسُرَّ اِنْ لَمْ تَکُنْ اَحْبَطْتَهُ، اَوْ لَمْ تُحْبِطْهُ فیما بَعْدُ؛ به جانم سوگند! شایسته است مسرور باشى، اگر کار خود را بى‏اثر نساخته باشى و یا بعدا حبط و بى‏اثر نسازى.» او با شگفتى پرسید: با این که از شیعیان خالص شمایم، چگونه عمل نیک من پوچ مى‏شود؟

    از دیدگاه امام جواد علیه‏السلام در تداوم اعمال نیز باید اخلاص جارى باشد. چه بسا عملى که انجام آن با خلوص است، ولى عامل به آن بعد از عمل، آن را به ریا و ناخالصى آلوده و از درجه مقبولیت الهى ساقط مى‏کند؛ لذا امام جواد علیه‏السلام فرمود: بقاى بر عمل سخت‏تر از خود عمل است.» و آن‏گاه که پرسیدند بقاى بر عمل یعنى چه؟ فرمود: مردى هدیه‏اى مى‏دهد و براى خداى یگانه بى‏شریک انفاقى مى‏کند، پس برایش به عنوان «عمل پنهانى» نوشته مى‏شود. سپس او کارش را یادآورى مى‏کند، در این وقت عنوان قبلى محو مى‏شود و «عمل آشکار» برایش نوشته مى‏شود. آن مرد دوباره عملش را یادآورى مى‏کند پس عنوان قبلى محو مى‏شود و برایش "عمل ریایى" نوشته مى‏شود.»

    فرمود: «با همین سخنى که گفتى، کارهاى نیک و انفاق‌هاى خود را حبط کردى.» او توضیح خواست و امام فرمود: این آیه را بخوان «یا اَیُّها الَّذینَ آمَنُوا لاَ تُبْطِلُوا صَدَقاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَالاَْذى»(9)؛ «اى مؤمنان بخشش‌هاى خود را با منت و اذیت باطل نکنید.»

    گفت: من که به آن افراد منت نگذاشتم و آزار ندادم! امام فرمود: «خدا فرموده: بخشش‌هاى خود را با منت و آزار باطل نسازید، نفرموده تنها منت و آزار بر آنان که مى‏بخشید، بلکه خواه بر آنان خواه بر دیگرى. آیا به نظر تو آزار به آنان شدیدتر است یا آزار به فرشتگان مراقب اعمال تو و فرشتگان مقرب الهى و یا آزار به ما؟»

    مرد گفت: البته آزار به فرشتگان و شما. امام فرمود: تو فرشتگان و ما را آزردى و عمل خود را باطل کردى. مرد پرسید: چرا باطل کردم و شما را آزردم؟ فرمود: این که گفتى: «چگونه باطل نمودم با این که از شیعیان خالص شما هستم؟» واى بر تو! آیا مى‏دانى شیعه خالص ما کیست؟ شیعه خالص ما «حزبیل» مؤمن آل فرعون و «حبیب نجار» صاحب یس و ... و سلمان و ابوذر و مقداد و عمار هستند. تو خود را در صف این افراد برجسته قرار دادى و ما و فرشتگان را آزردى.

    آن مرد بعد از اعتراف به تقصیر و استغفار، پرسید: پس چه بگویم؟ امام فرمود: بگو من از دوستان شما هستم. دوستان شما را دوست دارم و دشمنان شما را دشمن مى‏دارم. او چنان گفت و امام جواد علیه‏السلام فرمود: «اَلاْنَ قَدْ عادَتْ اِلَیْکَ مَثُوباتُ صَدَقاتِکَ وَ زالَ عَنْها الاِْحْباطُ؛(10) الان پاداش‌هاى بخشش‌هایت به تو بازگشت و حبط و بى‏اثرى از آنها زایل شد.»

     

    خدمت در حد توان

    مردى خدمت امام جواد علیه‏السلام آمد و گفت: به اندازه جوانمردى‏ات به من کمک کن. امام فرمود: این‏قدر نمى‏توانم. گفت پس به اندازه جوانمردى خودم، کمک کن. فرمود: این را مى‏توانم. اى غلام! صد دینار به او بده.(11)

     

    نابودى نعمت

    امام جواد علیه‏السلام مى‏فرماید: «اِنَّ لِلّهِ عِبادا یَخُصُّهُمْ بِالنِّعَمِ وَ یُقِرُّها فیهِمْ ما بَذَلُوها فَإِذا مَنَعُوها نَزَعَها عَنْهُمْ وَ حَوَّلَها اِلى غَیْرِهِمْ(12)؛ خداوند بندگانى دارد که نعمت‌هایش را به آنان اختصاص داده است و مقرر کرده است از آن بذل و بخشش کنند و اگر خوددارى کنند، از آنان مى‏گیرد و به دیگران منتقل مى‏کند.»

    بر این اساس، امام جواد علیه‏السلام قرار گرفتن و تمرکز نعمت‌ها در دست برخى افراد را سنّت و خواسته‏اى الهى مى‏داند که امرى هدفمند است و هدف از آن هم، واگذارى به دیگران مى‏باشد؛ لذا صاحبان مال و جاه و مقام و موقعیت باید آنچه را به دست مى‏آورند، اولاً نعمت و سپرده الهى بدانند و ثانیا واگذارى و خدمت به مردم را وظیفه خود بدانند و ثالثا مطمئن باشند که در صورت ترک وظیفه، همان خدایى که این نعمت‌ها و امکانات را به آنان سپرده است، توان بازپس‏گیرى و واگذارى آن را به افراد دیگر دارد.

    امام جواد علیه‏السلام در حدیثى دیگر، به طبیعى بودن این وضعیت و سنت الهى بودن آن چنین اشاره مى‏کند: «ما عَظُمَتْ نِعْمَةُ الله‏ِ عَلى اَحَدٍ اِلاّ عَظُمَتْ عَلَیْهِ حَوائِجُ النّاسِ، فَمَنْ لَمْ یَحْتَمِلْ تِلْکَ الْمَئونَةَ عَرَضَ النِّعْمَةَ لِلزَّوالِ(13)؛ نعمت خدا بر کسى زیاد نمى‏شود، مگر این که نیاز مردم هم به او بیشتر مى‏شود. پس کسى که این زحمت را تحمل نکند، نعمت را در معرض زوال قرار مى‏دهد.»

    ولادت امام جواد علیه السلام

    مرز خدمت

    خدمتگزارى نیز مانند هر رفتار اجتماعى دیگر مرزى دارد و طبعا باید به انسان‌هایى خدمت کرد که اهلیت خدمت را دارند، نه آن که با ارائه خدمت، در مسیر غیر الهى‏شان مستحکم‏تر شوند. براى همین، اهل‌بیت علیهم‏السلام هرگاه ارائه خدمت به منحرفان، عامل جذب و تألیف قلوب و هدایت آنان مى‏شد، از هیچ نوع خدمت و حتى گذشت از توهین‌ها و ... دریغ نداشتند. و در کنار آن، هرگاه هم که تشخیص مى‏دادند خدمت رسانى به یک شخص منحرف موجب تقویت و یا رسمیت وى مى‏شود، از آن پرهیز مى‏کردند. نمونه‏اى از رفتارهاى امام جواد علیه‏السلام در این‏باره را مى‏خوانیم:

    * على بن مهزیار مى‏گوید: به امام جواد علیه‏السلام نوشتم: فدایت شوم! پشت سر کسى که قائل به جسمانیت خداست، نماز بخوانم؟ فرمود: «لا تُصَلُّوا خَلْفَهُمْ وَلا تُعْطُوهُمُ الزَّکاةَ وَابْرَؤُوا مِنْهُمْ بَرِئَ الله‏ُ مِنْهُمْ(14)؛ پشت سرشان نماز نخوانید و چیزى از زکات به آنها ندهید و از آنان بیزارى بجویید که خدا از آنان بیزار است.»

    امام جواد علیه‏السلام مى‏فرمود: «ثَلاثٌ یَبْلُغَنَّ بِالْعَبْدِ رِضْوانَ اللّه‏ِ: کَثْرَةُ الاِْسْتِغْفارِ وَ خَفْضُ الْجانِبِ وَ کَثْرَةُ الصَّدَقَةِ(16)؛ سه چیز بنده را به مقام رضوان الهى مى‏رساند: استغفار زیاد، فروتنى با مردم و زیاد صدقه دادن.»

     

    2. آثار خدمت‏رسانى

     

    رضایت الهى

    امام صادق علیه‏السلام مى‏فرمود: «مسلمانى نیاز مسلمانى را برآورده نمى‏سازد، مگر این که خداى تبارک و تعالى به او مى‏فرماید: ثواب کار تو با من است و به کمتر از بهشت براى تو راضى نمى‏شوم.»(15)

    امام جواد علیه‏السلام مى‏فرمود: «ثَلاثٌ یَبْلُغَنَّ بِالْعَبْدِ رِضْوانَ اللّه‏ِ: کَثْرَةُ الاِْسْتِغْفارِ وَ خَفْضُ الْجانِبِ وَ کَثْرَةُ الصَّدَقَةِ(16)؛ سه چیز بنده را به مقام رضوان الهى مى‏رساند: استغفار زیاد، فروتنى با مردم و زیاد صدقه دادن.»

     

    پاداش، مباهات و نام نیک

    امام جواد علیه‏السلام مى‏فرمود: «اَهْلُ الْمَعْرُوفِ اِلَى اصْطِناعِهِ اَحْوَجُ مِنْ اَهْلِ الْحاجَةِ اِلَیْهِ، لاَِنَّ لَهُ اَجْرَهُ وَ فَخْرَهُ وَ ذِکْرَهُ، فَمَهْما اِصْطَنَعَ الرَّجُلُ مِنْ مَعْرُوفٍ، فَاِنَّما یَبْدَأُ فیهِ بِنَفْسِهِ فَلا یَطْلُبَنَّ شُکْرَ ما صَنَعَ اِلى نَفْسِهِ مِنْ غَیْرِهِ(17)؛ اهل نیکوکارى، به کار خیرش بیشتر از نیازمندان به خیر، محتاج است؛ چون پاداش و مباهات و نام آن کار براى نیکوکار است. پس سه چیز بنده را به مقام رضوان الهى مى‏رساند: استغفار زیاد، فروتنى با مردم و زیاد صدقه دادن.

    مردى کار خوبى کرد، از خودش شروع کرده است؛ لذا تشکر بابت کارش را از دیگران نباید بخواهد.»

    همانا کسانى که یتیمان آل محمد را سرپرستى کنند که از امامشان جدا شده‏اند، و در جهل خود سرگردان‏اند و در دست شیاطین‏شان و ناصبی‌هایى که دشمن ما هستند، اسیرند، پس از دست آنان نجاتشان دهند و از سرگردانى و قهر شیطان‌ها با بازگرداندن وسوسه‏هایشان و از قهر ناصبی‌ها با آوردن حجت‌هاى خدایشان و دلیل‌هاى ائمه خویش خارج سازند، نزد خداوند بر عابد به بهترین موقع‌ها برترى داده مى‏شوند؛ بیشتر از برترى آسمان بر زمین و عرش و کرسى و حجاب‌ها [بر آسمان] و برترى آنها بر این عابد، مانند برترى ماه شب چهارده بر کوچکترین ستاره در آسمان است.»

    برترى بر عابد، نتیجه خدمت عقیدتى

    عمل خدمت‏رسانى ارزشى عمومى دارد؛ اما برخى از خدمات، و از جمله خدمت فرهنگى و نجات دادن کسانى که در معرض گمراهى و انحراف فکرى قرار دارند، ارزش افزون‏ترى دارد. امام جواد علیه‏السلام ارزش شگفت‏آورى را براى خدمت به ایتام آل محمد یادآور مى‏شود و مى‏فرماید:

    «اِنَّ مَنْ تَکَفَّلَ بِأَیْتامِ آلِ مُحَمَّدٍ الْمُنْقَطِعینَ عَنْ اِمامِهِمْ، الَمُتَحَیِّرینَ فى جَهْلِهِمْ، اَلأَْسْراءِ فى اَیْدى شَیاطینِهِمْ وَ فى اَیْدِى النَّواصِبِ مِنْ اَعْدائِنا فَاسْتَنْقَذَهُمْ مِنْهُمْ وَأَخْرَجَهُمْ مِنْ حَیْرَتِهِمْ وَ قَهْرِ الشَّیاطینَ بِرَدِّ وَساوِسِهِمْ وَ قَهْرِ النّاصِبینَ بِحُجَجِ رَبِّهِمْ وَ دَلیلِ اَئِمَّتِهِمْ، لَیُفَضَّلُونَ عِنْدَ الله‏ِ تَعالى عَلَى الْعابِدِ بِاَفْضَلِ الْمَواقِعِ بِاَکْثَرَ مِنْ فَضْلِ السَّماءِ عَلَى الاَْرْضِ وَالْعَرْشِ وَالْکُرْسِىِّ وَالْحُجُبِ [عَلَى السَّماءِ] وَ فَضْلُهُمْ عَلى هذا الْعابِدِ کَفَضْلِ الْقَمَرِ لَیْلَةَ الْبَدْرِ عَلى اَخْفى کَوْکَبٍ فِى السَّماءِ(18)؛ همانا کسانى که یتیمان آل محمد را سرپرستى کنند که از امامشان جدا شده‏اند، و در جهل خود سرگردان‏اند و در دست شیاطین‏شان و ناصبی‌هایى که دشمن ما هستند، اسیرند، پس از دست آنان نجاتشان دهند و از سرگردانى و قهر شیطان‌ها با بازگرداندن وسوسه‏هایشان و از قهر ناصبی‌ها با آوردن حجت‌هاى خدایشان و دلیل‌هاى ائمه خویش خارج سازند، نزد خداوند بر عابد به بهترین موقع‌ها برترى داده مى‏شوند؛ بیشتر از برترى آسمان بر زمین و عرش و کرسى و حجاب‌ها [بر آسمان] و برترى آنها بر این عابد، مانند برترى ماه شب چهارده بر کوچکترین ستاره در آسمان است.»

     

    پی‌نوشت‌ها:

    1. الذاریات/56.

    2. بحارالانوار، ج71، ص315. (قال رسول الله‏ صلى ‏الله ‏علیه ‏و ‏آله).

    3. شعرا/215؛ امام على علیه‏السلام هم مى‏فرمود: «وَاخْفِضْ لِلرَّعِیَّةِ جَناحَکَ وَابْسُطْ لَهُمْ وَجْهَکَ وَأَلِنْ جانِبَکَ وَآسِ بَیْنَهُمْ...» (نهج البلاغه، نامه 46).

    4. بحارالانوار، ج72، ص176.

    5. کافى، ج2، ص199.

    6. قال على علیه‏السلام: «لا یَسْتَقیمُ قَضاءُ الْحَوائِجِ اِلاّ بِثَلاثٍ بِاسْتِصْغارِها لِتَعْظُمَ وَ بِاسْتِکْتامِها لِتَظْهَرَ وَب ِتَعْجیلِها لِتَهْنُؤَ.» (نهج البلاغه، فیض، ص1131).

    7. کافى، ج2، ص296/ بحارالانوار، ج67، ص233.

    8. همان.

    9. بقره/264.

    10. تفسیر منسوب به امام حسن عسکرى علیه‏السلام ، ص314/ بحارالانوار، ج68، ص159.

    11. کشف الغمه، ج2، ص368/ حلیة الابرار، ج2، ص 408، (در روایت آمده است: یا غلام اعطه مائة دینار. اما بعضى به اشتباه 200 دینار نوشته‏اند.)

    12. کشف الغمه، ج2، ص364/ فصول المهمه، ص261/ بحارالانوار، ج78، ص79.

    13. فصول المهمه، ص261/ بحارالانوار، ج78، ص79 و روایتى مانند آن را در نهج البلاغه، حکمت 373 مشاهده نمایید.

    14. امالى صدوق، ص352/ بحارالانوار، ج3، ص292/ مباحثى پیرامون این روایت در بحارالانوار نقل شده است.

    15. بحارالانوار، ج73، ص312.

    16. کشف الغمه، ج2، ص349/ بحارالانوار، ج75، ص81.

    17. بحارالانوار، ج 75، ص 79.

    18. تفسیر منسوب به امام حسن عسکرى علیه‏السلام ، ص344/ الاحتجاج، ج1، ص17.

     

    منبع:

    مجله ‏مبلغان، ش 61 ، محمد عابدى .



    تعداد بازدید از این مطلب:




    تاریخ انتشار : [چهارشنبه 91/3/10] [<>] طبقه بندی: ، نویسنده : [ خادم الزهرا] منبع: فاطمی دز

          

    تمجید امام جواد علیه السلام؛ از زبان دشمن

    گنبد بارگاه امام جواد علیه السلام

    وقتی مأمون تصمیم گرفت، دخترش ام‌الفضل را به همسری امام جواد علیه السلام درآورد، بنی‌عباس از این تصمیم آگاه شدند، پس بر او تندی کردند و این تصمیم او را زشت شمردند و ترسیدند که عاقبت کار با امام جواد علیه اسلام به جایی رسد که با امام رضا علیه السلام رسید. پس در این باره بسیار اندیشه و مشورت کردند. پس خویشان مأمون نزد او رفته، گفتند: «... ما بیم آن داریم که تو با این کار حکومتی را که خداوند به ما سپرده، از اختیار ما بیرون کنی و جامه عزتی که خدا ما را پوشانده، از تن ما برون آوری. تو خوب می‌دانی میان ما و آل علی از دیر باز تاکنون چه ماجراهایی بوده است و می‌دانی که خلفای راشدین پیش از تو نیز آنان را همواره تبعید می‌کردند، یا بدان‌ها اعتنایی نشان نمی‌دادند ...»

    پس مأمون به ایشان پاسخ داد: «اما آنچه میان شما و آل ابوطالب گذشت؛ شما خود سبب آن همه ماجرا بودید. و اگر به آنان انصاف می‌دادید، ایشان سزاوارتر از شما بودند... .»

    سپس آن جماعت گفتند: «... آیا دختر و نور چشمت را به همسری کودکی می‌دهی که در دین خدا بینا و فهیم نشده است و حلال را از حرام و واجب را از مستحب نمی‌تواند بازشناسد... به او فرصت ده تا ادب بیاموزد و قرآن بخواند و در دین تفقه کند و حلال را از حرام بازشناسد ... .»

    مأمون در پاسخ گفت: «وای بر شما! من از شما نسبت به این جوان داناترم. او در دین فقیه‌تر از شماست و از شما نسبت به خدا و رسول او و سنت و احکامش داناتر است و از شما به قرآن خواناتر است و به محکم و متشابه و ناسخ و منسوخ و ظاهر و باطن و خاص و عام و تنزیل و تأویلش آگاهتر است.»

    منبع:

    برگرفته از کتاب سیره معصومان، سید محسن امین (با اندکی تغییر)



    تعداد بازدید از این مطلب:




    تاریخ انتشار : [چهارشنبه 91/3/10] [<>] طبقه بندی: ، نویسنده : [ خادم الزهرا] منبع: فاطمی دز

          

    امامی که در کودکی به امامت رسید

    ولادت امام جواد علیه السلام

    از آنجا که امام جواد علیه السلام نخستین امامى بود که در خردسالى به منصب امامت رسید(1)، حضرت مناظرات و بحث و گفتگوهایى داشته است که برخى از آنها بسیار پر سر و صدا و هیجان‏انگیز و جالب بوده است. علت اصلى پیدایش این مناظرات این بود که از یک طرف، امامت او به خاطر کمى سن براى بسیارى از شیعیان کاملاً ثابت نشده بود (گرچه بزرگان و دانایان شیعه بر اساس عقیده شیعه هیچ شک و تردیدى در این زمینه نداشتند) از این رو براى اطمینان خاطر و به عنوان آزمایش، سؤالات فراوانى از آن حضرت مى‏کردند.

    از طرف دیگر، در آن مقطع زمانى، قدرت «معتزله» افزایش یافته بود و مکتب اعتزال به مرحله رواج و رونق گام نهاده بود و حکومت وقت در آن زمان از آنان حمایت و پشتیبانى مى‏کرد و از سلطه و نفوذ خود و دیگر امکانات مادى و معنوى حکومتى، براى استوارى و تثبیت خط فکرى آنان و ضربه زدن به گروه‌هاى دیگر و تضعیف موقعیت و نفوذ آنان به هر شکلى بهره‌بردارى مى‏کرد. خط فکرى اعتزال در اعتماد بر عقل محدود و خطاپذیرى بشرى افراط مى‏نمود، معتزلیان دستورها و مطالب دینى را به عقل خود عرضه مى‏کردند و آنچه را که عقلشان صریحاً تأیید مى‏کرد مى‏پذیرفتند و بقیه را رد و انکار می‌نمودند و چون نیل به مقام امامت امّت در سنین خردسالى با عقل ظاهر بین آنان قابل توجیه نبود، سؤالات دشوار و پیچیده‏اى را مطرح مى‏کردند تا به پندار خود، آن حضرت را در میدان رقابت علمى شکست بدهند!

    ولى در همه این بحث‌ها و مناظرات علمى، حضرت جواد علیه السلام(در پرتو علم امامت) با پاسخ‌هاى قاطع و روشنگر، هرگونه شک و تردید را در مورد پیشوایى خود از بین مى‏برد و امامت خود و نیز اصل امامت را تثبیت مى‏نمود. به همین دلیل بعد از او در دوران امامت حضرت هادى علیه السلام(که او نیز در سنین کودکى به امامت رسید) این موضوع مشکلى ایجاد نکرد، زیرا دیگر براى همه روشن شده بود که خردسالى تأثیرى در برخوردارى از این منصب خدایى ندارد. در اینجا برخی از مناظرات حضرت را می‌آوریم.

    مناظره با یحیى بن اکثم (2)

    وقتى «مأمون» از «طوس» به «بغداد» آمد، نامه‏اى براى حضرت جواد علیه السلام فرستاد و امام را به بغداد دعوت کرد. البته این دعوت نیز مثل دعوت امام رضا علیه السلام به طوس، دعوت ظاهرى و در واقع سفر اجبارى بود.

    حضرت پذیرفت و بعد از چند روز که وارد بغداد شد، مأمون او را به کاخ خود دعوت کرد و پیشنهاد تزویج دختر خود «اُمّ الفضل» را به ایشان کرد.

    امام در برابر پیشنهاد او سکوت کرد. مأمون این سکوت را نشانه رضایت حضرت شمرد و تصمیم گرفت مقدمات این امر را فراهم سازد.

    ولادت امام جواد علیه السلام

    او در نظر داشت مجلس جشنى تشکیل دهد، ولى انتشار این خبر در بین بنى‌عباس انفجارى به وجود آورد: بنى عباس اجتماع کردند و با لحن اعتراض‏آمیزى به مأمون گفتند: این چه برنامه‏اى است؟ اکنون که على بن موسى از دنیا رفته و خلافت به عباسیان رسیده باز مى‏خواهى خلافت را به آل على برگردانى؟! بدان که ما نخواهیم گذاشت این کار صورت بگیرد، آیا عداوت‌هاى چند ساله بین ما را فراموش کرده‏اى؟!

    مأمون پرسید: حرف شما چیست؟

    گفتند: این جوان خردسال است و از علم و دانش بهره‏اى ندارد.

    مأمون گفت: شما این خاندان را نمى‏شناسید، کوچک و بزرگ اینها بهره عظیمى از علم و دانش دارند و چنانچه حرف من مورد قبول شما نیست او را آزمایش کنید و مرد دانشمندى را که خود قبول دارید بیاورید تا با این جوان بحث کند و صدق گفتار من روشن گردد.

     

    عباسیان از میان دانشمندان، «یحیى بن اکثم» را (به دلیل شهرت وى) انتخاب کردند و مأمون جلسه‏اى براى سنجش میزان علم و آگاهى امام جواد علیه السلام ترتیب داد. در آن مجلس یحیى رو به مأمون کرد و گفت: اجازه مى‏دهى سؤالى از این جوان بنمایم؟

    مأمون گفت: از خود او اجازه بگیر.

    یحیى از امام جواد علیه السلام اجازه گرفت. امام فرمود: هر چه مى‏خواهى بپرس.

    یحیى گفت: درباره شخصى که مُحْرِم بوده و در آن حال حیوانى را شکار کرده است، چه مى‏گویید؟ (3)

    امام جواد علیه السلام فرمود: آیا این شخص، شکار را در حِلّ (خارج از محدوده حَرَم) کشته است یا در حرم؟ عالم به حکم حرمت شکار در حال احرام بوده یا جاهل؟ عمداً کشته یا به خطا؟ آزاد بوده یا برده؟ صغیر بوده یا کبیر؟ براى اولین بار چنین کارى کرده یا براى چندمین بار؟ شکار او از پرندگان بوده یا غیر پرنده؟ از حیوانات کوچک بوده یا بزرگ؟ باز هم از انجام چنین کارى ابا ندارد یا از کرده خود پشیمان است؟ در شب شکار کرده یا در روز؟ در احرامِ عُمره بوده یا احرامِ حج؟!

    یحیى بن اکثم از این همه فروع که امام براى این مسئله مطرح نمود، متحیر شد و آثار ناتوانى و زبونى در چهره‏اش آشکار گردید و زبانش به لکنت افتاد به طورى که حضار مجلس ناتوانى او را در مقابل آن حضرت نیک دریافتند.

    مأمون گفت: خداى را بر این نعمت سپاسگزارم که آنچه من اندیشیده بودم همان شد.

    سپس به بستگان و افراد خاندان خود نظر انداخت و گفت: آیا اکنون آنچه را که نمى‏پذیرفتید دانستید؟!(4)

    حکم شکار در حالات گوناگون توسط مُحْرِم

     

    آنگاه پس از مذاکراتى که در مجلس صورت گرفت، مردم پراکنده گشتند و جز نزدیکان خلیفه، کسى در مجلس نماند. مأمون رو به امام جواد علیه السلام کرد و گفت: قربانت گردم خوب است احکام هر یک از فروعى را که در مورد کشتن صید در حال احرام مطرح کردید، بیان کنید تا استفاده کنیم. امام جواد علیه‌السلام فرمود: بلى، اگر شخص مُحرم در حِلّ (خارج از حرم) شکار کند و شکار از پرندگان بزرگ باشد، کفاره‏اش یک گوسفند است و اگر در حرم بکشد کفاره‏اش دو برابر است؛ و اگر جوجه پرنده‏اى را در بیرون حرم بکشد کفاره‏اش یک بره است که تازه از شیر گرفته شده باشد، و اگر آن را در حرم بکشد هم بره و هم قیمت آن جوجه را باید بدهد؛ و اگر شکار از حیوانات وحشى باشد، چنانچه گورخر باشد کفاره‏اش یک گاو است و اگر شتر مرغ باشد کفاره‏اش یک شتر است و اگر آهو باشد کفاره آن یک گوسفند است و اگر هر یک از اینها را در حرم بکشد کفاره‏اش دو برابر مى‏شود.

    و اگر شخص مُحرم کارى بکند که قربانى بر او واجب شود، اگر در احرام حج باشد باید قربانى را در «مِنا‏» ذبح کند و اگر در احرام عمره باشد باید آن را در «مکّه» قربانى کند. کفاره شکار براى عالم و جاهلِ به حکم، یکسان است؛ منتها در صورت عمد، (علاوه بر وجوب کفاره) گناه نیز کرده است، ولى در صورت خطا، گناه از او برداشته شده است. کفاره شخص آزاد بر عهده خود او است و کفاره برده به عهده صاحب او است و بر صغیر کفاره نیست ولى بر کبیر واجب است و عذاب آخرت از کسى که از کرده‏اش پشیمان است برداشته مى‏شود، ولى آن که پشیمان نیست کیفر خواهد شد. (5)

    قاضى القضات مات مى‏شود!

     

    مأمون گفت: احسنت اى ابا جعفر! خدا به تو نیکى کند! حال خوب است شما نیز از یحیى بن اکثم سؤالى بکنید همان طور که او از شما پرسید. در این هنگام ابو جعفر علیه السلام به یحیى فرمود: بپرسم؟ یحیى گفت: اختیار با شماست فدایت شوم، اگر توانستم پاسخ مى‏گویم وگرنه از شما بهره‏مند مى‏شوم.

    ابو جعفر علیه السلام فرمود: به من بگو در مورد مردى که در بامداد به زنى نگاه مى‏کند و آن نگاه حرام است، و چون روز بالا مى‏آید آن زن بر او حلال مى‏شود، و چون ظهر مى‏شود باز بر او حرام مى‏شود، و چون وقت عصر مى‏رسد بر او حلال مى‏گردد، و چون آفتاب غروب مى‏کند بر او حرام مى‏شود، و چون وقت عشأ مى‏شود بر او حلال مى‏گردد، و چون شب به نیمه مى‏رسد بر او حرام مى‏شود، و به هنگام طلوع فجر بر وى حلال مى‏گردد؟ این چگونه زنى است و با چه چیز حلال و حرام مى‏شود؟

    یحیى گفت: نه، به خدا قسم من به پاسخ این پرسش راه نمى‏برم، و سبب حرام و حلال شدن آن زن را نمى‏دانم، اگر صلاح مى‏دانید از جواب آن، ما را مطلّع سازید.

    ابو جعفر علیه السلام فرمود: این زن، کنیز مردى بوده است. در بامدادان، مرد بیگانه‏اى به او نگاه مى‏کند و آن نگاه حرام بود، چون روز بالا مى‏آید، کنیز را از صاحبش مى‏خرد و بر او حلال مى‏شود، چون ظهر مى‏شود او را آزاد مى‏کند و بر او حرام مى‏گردد، چون عصر فرا مى‏رسد او را به حباله نکاح خود در مى‏آورد و بر او حلال مى‏شود، به هنگام مغرب او را «ظِهار» مى‏کند (6) و بر او حرام مى‏شود، موقع عشاء کفاره ظهار مى‏دهد و مجدداً بر او حلال مى‏شود چون نیمى از شب مى‏گذرد او را طلاق مى‏دهد و بر او حرام مى‏شود و هنگام طلوع فجر رجوع مى‏کند و زن بر او حلال مى‏گردد. (7)

    پی‌نوشت‌ها:

     

    1- پس از آن حضرت، فرزندش على هادى علیه السلام نیز در همین سنین و بلکه کمتر از آن به امامت رسید و بعد از او امام مهدى علیه السلام نیز، در حالى که بیش از پنج سال نداشت، به این منصب نائل گردید.

    2- یحیى یکى از دانشمندان نامدار زمان مأمون، خلیفه عباسى بود که شهرت علمى او در رشته‏هاى گوناگون علوم آن زمان زبانزد خاص و عام بود. او در علم فقه تبحر فوق العاده‏اى داشت و با آن که مأمون خود از نظر علمى وزنه بزرگى بود، ولى چنان شیفته مقام علمى یحیى بود که اداره امور مملکت را به عهده او گذاشت و با حفظ سمت، مقام قضاء را نیز به وى واگذار کرد. یحیى علاوه بر اینها دیوان محاسبات و رسیدگى به فقرا را نیز عهده دار بود. خلاصه آن که تمام کارهاى کشور اسلامى پهناور آن روز زیر نظر او بود و چنان در دربار مأمون تقرب یافته بود که گویى نزدیکتر از او به مأمون کسى نبود.

    اما متأسفانه یحیى، با آن مقام بزرگ علمى، از شخصیت معنوى برخوردار نبود. او علم را براى رسیدن به مقام و شهرت و به منظور فخر فروشى و برترى جویى فرا گرفته بود. هر دانشمندى به دیدار او مى‏رفت، آنقدر از علوم گوناگون از وى سؤال مى‏کرد تا طرف به عجز خود در مقابل وى اقرار کند!

    3- یکى از اعمالى که براى اشخاصِ در حال احرام، در جریان اعمال حج یا عمره حرام است شکار کردن است. در میان احکام فقهى، احکام حج، پیچیدگى خاصى دارد، از اینرو افرادى مثل یحیى بن أکثم، از میان مسائل مختلف، احکام حج را مطرح مى‏کردند تا به پندار خود، امام را در بن بست علمى قرار دهند!

    4- مجلسى، بحار الأنوار، الطبعةالثانیة، تهران، المکتبةالاًّسلامیة، 1395 ه".ق، ج 50، ص 75 - 76 - قزوینى، سید کاظم، الاًّمام الجواد من المهد اًّلى اللحد، الطبعةالأولى، بیروت، مؤسسةالبلاغ، 1408 ه".ق، ص 168 - .172

    5- مجلسى، همان کتاب، ص 77 - قزوینى، همان کتاب، ص 174 - شیخ مفید، الاًّرشاد، ص 322 .

    6- ظِهار عبارت از این است که مردى به زن خود بگوید: پشت تو براى من یا نسبت به من، مانند پشت مادرم یا خواهرم، یا دخترم هست، و در این صورت باید کفاره ظِهار بدهد تا همسرش مجدداً بر او حلال گردد. ظِهار پیش از اسلام در عهد جاهلیت نوعى طلاق حساب مى‏شد و موجب حرمت ابدى مى‏گشت، ولى حکم آن در اسلام تغییر یافت و فقط موجب حرمت و کفاره (به شرحى که گفته شد) گردید.

    7- مجلسى، همان کتاب، ص 78 - قزوینى، همان کتاب، ص 175 - شیخ مفید، الارشاد، ص 322 .

    منبع:

     

    کتاب سیره پیشوایان، مهدى پیشوایى، ص 529 – 564 .



    تعداد بازدید از این مطلب:




    تاریخ انتشار : [چهارشنبه 91/3/10] [<>] طبقه بندی: ، نویسنده : [ خادم الزهرا] منبع: فاطمی دز

          

    پرتویی از زندگی امام جواد علیه السلام

    گل

    در تاریخ ولادت حضرت امام محمدتقى، ملقب به جواد، اختلاف است. قول مشهور این است که آن حضـرت در دهـم رجب سال 195 قمر در مـدینه چشـم به جهان گشـوده است.

    کنیه آن حضرت ابـوجعفـر و پـدر گرامـى‌اش حضـرت علـى بـن مـوسـى الرضا علیهماالسلام و مادر بزرگـوارش سبیکه، معروف به خیزران است. دوران زنـدگـى جـوادالائمه علیه السلام مصادف بـا دوران حکومت مأمون و معتصم عباسى بود و معتصـم در بغداد تصمیم به قتل آن حضرت گرفت و سرانجام به وسیله ام الفضل، همسر امام و دختر مامون، آن پیشـواى معصوم را در 25 سـالگـى مسمـوم و به شهادت رسـاند.

    از بیشتـر روایات چنیـن بر مى‌آید که وقتى امام رضا علیه السلام به درخواست مـأمون به خراسان رفت، فرزندش ابوجعفر (امام جواد) را در مدینه به جاى گـذاشت و مـامـون پـس از بازگشت به بغداد در سال 204 هجرى امام جـواد را به حضـور خود فراخواند تا دخترش ام الفضل را به ازدواج او درآورد، در آن هنگـام، امام آن چنـان کـــه در روایت شیخ مفیـد و دیگـران آمـده است، در آغاز ده سـالگـى بــود.

    زندگانـى امام محمدتقى، جوادالائمه علیه السلام ادامه راه خط و روش پدرش حضرت امام رضـا علیه‌السلام بـود. مـأمـون کـوشـش مـی‌کـرد که دل امـام را به دست آورد و او را به دارالخلافه نزدیک کند. او تـوطئه خـود را براى از میان بردن جنبـش و حرکت تشیع در چهار چوب خلافت عباسیان همچنان ادامه مى‌داد و هدفـش این بود که بیـن امام و پایگاه مردمى او فاصله اندازد و آن حضرت را از مردم دور سازد، ولـى مـى‌خـواست به طـریقـى ایـن نقشه را اجـرا کنـد که مـردم تحـریک نشـوند.

    مأمــون بـر اساس همان نقشه قـدیمـى، در جامه دوستـدار امام ظاهـر شـد و (ام الفضل) دختر خود را به ازدواج او در آورد تا از تایید امام برخـوردار باشـد و اصـرار کـرد که بـا کمال عزت در کـاخ مجلل او زنـدگـى کنـد. اما امام پافشارى مـى‌ورزید که به مدینه باز گردد تا نقشه مـامـون را در کسب تایید امام براى پایدارى خلافتى که غصب کرده بـود، نقـش بر آب سازد و مشروعیت حکومت او را در دل مردم خدشه‌دار نماید.

    امام جواد علیه السلام خط پدر بزرگوارش را ادامه داد و به آگاهـى فکرى و عقیدتى دست یازید. فقیهان را از بغداد و شهرهاى دیگر، پیرامـون خـود، در مدینه فراهـم آورد تا با او مناظره کننـد و از او بپـرسنـد و از راهنمایی‌هاى او بهره برگیرند.

    گل

    شیخ مفید رضـوان الله علیه گوید: "مأمون، امام جـواد را دوست مى‌داشت، زیرا با وجود کمى سـن، شخصى فاضل بود و به درجه والا از علم و دانش رسیده بود و در ادب و حکمت و کمـال عقل، مقـامـى داشت که هیچ یک از مشـایخ زمـان بــا او برابرى نمى‌تـوانست کرد."

    امام جواد علیه السلام خط پدر بزرگوارش را ادامه داد و به آگاهـى فکرى و عقیدتى دست یازید. فقیهان را از بغداد و شهرهاى دیگر، پیرامـون خـود، در مدینه فراهـم آورد تا با او مناظره کننـد و از او بپـرسنـد و از راهنمایی‌هاى او بهره برگیرند.

    کمی سن امام جواد علیه السلام از پدیده‌هاى اعجاز آمیز اوست که در روحیه حاکمان آن زمان اثرى فـوق‌العاده گذاشته بـود. وقتـى پدر بزرگوارش درگذشت، از عمر امام جواد حدود هشت سال بیـشتر نگذشته بود و در همان سـن، عهده‌دار منصب امامت گردیـد.

    امام با پایگاهـى مردمى طرفـدار و مـومـن به رهبـرى و امامتـش بـه طور مستقیـم در مسائل دینى و قضایاى اجتماعى و اخلاقى در تماس بـود.

    وقتـى مأمـون، امام را به بغداد یـا مرکز خلافت آورد، امام اصرار ورزید تا به مـدینه باز گردد، مأمون با ایـن درخـواست مـوافقت کرد و آن حضرت بیشتـر عمـر شـریف خـود را در مـدینه گذرانــد.

    معتصم از فعالیت و کوشش‌هاى او برآشفته بود، از این رو، آن حضرت را به بغداد فراخواند و هنگامى که امام وارد عراق گردید، معتصـم و جعفر، پسرهای مأمـون، پیوسته تـوطئه مى‌چیدند و براى قتل آن بزرگوار حیله مى‌اندیشیدند، تا ایـن که آن حضـرت در سـال 220 هجـرى در آخـر ماه ذیقعده به شهادت رسیـد.(1)

    از بیشتـر روایات چنیـن بر مى‌آید که وقتى امام رضا علیه السلام به درخواست مـأمون به خراسان رفت، فرزندش ابوجعفر (امام جواد) را در مدینه به جاى گـذاشت و مـأمـون پـس از بازگشت به بغداد در سال 204 هجرى امام جـواد را به حضـور خود فراخواند تا دخترش ام الفضل را به ازدواج او درآورد، در آن هنگـام، امام آن چنـان کـــه در روایت شیخ مفیـد و دیگـران آمـده است، در آغاز ده سـالگـى بــود.

    کمی سن امام جواد علیه السلام از پدیده‌هاى اعجاز آمیز اوست که در روحیه حاکمان آن زمان اثرى فـوق‌العاده گذاشته بـود. وقتـى پدر بزرگوارش درگذشت، از عمر امام جواد حدود هشت سال بیـشتر نگذشته بود و در همان سـن، عهده‌دار منصب امامت گردیـد.

    روایان روایت کـرده‌انـد که امام جـواد علیه السلام پس از ازدواج با دختر مأمـون، به اتفاق همسرش (ام‌الفضل) با بـدرقه مردم، راهـى مدینه گردید و هنگامـى که به دروازه کـوفه رسید با استقبال پـرشـور مردم رو به رو گردیـد، و آنچنان که در روایت شیخ مفید آمـده است به دارالمسیب وارد شـدند و در آنجا به مسجـد رفتند.

    گل

    در محوطه این مسجد، درخت سدرى بود که هنوز به بار ننشسته بود، حضرت کوزه‌اى آب خـواستند و پاى ایـن درخت به وضو پرداختند، سپـس برخاسته نماز مغرب را به جاى آوردند و پـس از پایان نماز، انـدک زمانـى به دعا پـرداختنـد و سپـس نمازهاى مستحبى خـواندند و تعقیبات آن را به جاى آوردند و در ایـن هنگام وقتى به سـوى درخت سـدر بازگشتند، مردم دیـدند که ایـن درخت به بار نشسته، در شگفت ماندنـد و از میوه‌اش خوردند، میوه شیریـن و بدون هسته‌اى بـود، آنگاه امام را وداع گفته و در همان زمان، امام راهى مدینه شدند و تا هنگامى که معتصـم در آغاز سال 225 ایشان را به بغداد فراخواند، در آنجا اقامت داشتند؛ از ایـن پـس در بغداد بـودنـد تا ایـن که در پایان ذى العقـده همان سال، به شهادت رسیدند.(2) روایان، سالـى را که امام، همـراه همسـرش ام الفضل از بغداد عازم مـدینه شـدنـد و نیز تاریخ سال ازدواجشان را معین نکرده‌اند. هر چنـد که روایت شیخ مفید گـویاى ایـن است که آن حضرت بعد از پیروزى‌اش بر یحیى بـن اکثم در آن مناظره معروف در سن نه سالگـى، با دختـر مامـون ازدواج کرد، ولـى عبارت مسعودى در کتاب (اثبات الوصیه) القاگر آن است که امام پس از آن که به سـن مناسب ازدواج رسید، تـن به ایـن کـار داد.

    در (اعیان الشیعه) آمـده است: آنگـاه امـام جـواد علیه السلام از مامون اجازه رفتن به حج خـواست و به اتفاق همسرش از بغداد قصد مدینه کرد.

    مـأمـون کـوشـش مـی‌کـرد که دل امـام را به دست آورد و او را به دارالخلافه نزدیک کند. او تـوطئه خـود را براى از میان بردن جنبـش و حرکت تشیع در چهار چوب خلافت عباسیان همچنان ادامه مى‌داد و هدفـش این بود که بیـن امام و پایگاه مردمى او فاصله اندازد و آن حضرت را از مردم دور سازد، ولـى مـى‌خـواست به طـریقـى ایـن نقشه را اجـرا کنـد که مـردم تحـریک نشـوند.

    پـس از عزیمت امام جواد علیه السلام به مدینه، مأمون در طرطـوس وفات یافت و با برادرش معتصم بیعت شد، سپس معتصـم، امام جواد علیه السلام را فراخواند و ایشان را به بغداد آورد.

    بدیـن گـونه مـى‌تـوان گفت در مـورد مدت اقـامت ایـشان در مدینه و بغـداد و تـاریخ ازدواج و وفات ایشـان در روایات، مطلب اطمینان بخـش و قابل اعتمادى که به طـور قطع بتـوان بـرداشت شخصـى از آن کـرد، وجـود نــدارد.

    آنچه مسلـم است این که ایشان بیشتریـن دوره زندگى خود را در زمان مأمون طى کرد و در ایـن فاصله در تنگنا قرار نداشت و کنترلى بر ایشان صـورت نمى‌گرفت. امام چه در بغداد و چه در مدینه، از این فرصت براى انجام رسالت خود بهره‌برداى کرد؛ شیعیان نیز در مـورد امـامت او اتفـاق نظر داشته و راویـان، دهها روایت را در موضوع‌هاى مختلف از وى نقل کرده‌اند.

    بحث را با ذکر روایتی از امام جواد علیه السلام به پایان می‌بریم که فرمودند:

    هر بنده‌اى آنگاه حقیقت ایمان خود را کامل مى‌کند که دیـن خود را بر شهوت‌هاى خویـش ترجیح دهـد، و هلاک نمى‌شود مگر آن که هواى نفس و شهوتش را بر دینش ترجیح دهد.

     

    پى‌نوشت‌ها:

    1ـ پیشوایان ما، ص 246ـ 255.

    2ـ در سال درگذشت امام جـواد اختلاف تاریخـى وجـود دارد، عده‌اى آن را سال 220 و بعضى دیگر آن را سال 255 گفته‌اند.

    منبع:

    برگرفته شده از کتاب سیره و سخن پیشوایان، تالیف محمدعلى کوشا .



    تعداد بازدید از این مطلب:




    تاریخ انتشار : [چهارشنبه 91/3/10] [<>] طبقه بندی: ، نویسنده : [ خادم الزهرا] منبع: فاطمی دز

          

    امام جواد الائمه صلواة الله علیه فرمودند: هرکس به شخصى سخنران علاقمند و متمایل باشد، بنده اوست ، پس چنانچه سخنور براى خدا و از احکام و معارف خدا سخن بگوید، بنده خداست ، و اگر از زبان شیطان و هوى و هوس و مادیات سخن بگوید، بنده شیطان خواهد بود.



    تعداد بازدید از این مطلب:




    تاریخ انتشار : [دوشنبه 91/3/8] [<>] طبقه بندی: ، نویسنده : [ خادم الزهرا] منبع: فاطمی دز

          

    آقا سلام ! بغض بدی مانده در گلوم

    آورده اند سمت شما مرتدان هجوم

    دجّالهای فتنه به این شهر آمدند

    دیدند با توایم ، همه قهر آمدند

     

    ادامه مطلب...

    تعداد بازدید از این مطلب:




    تاریخ انتشار : [سه شنبه 91/3/2] [<>] طبقه بندی: ، نویسنده : [ خادم الزهرا] منبع: فاطمی دز

          



    تعداد بازدید از این مطلب:




    تاریخ انتشار : [شنبه 91/2/30] [<>] طبقه بندی: ، نویسنده : [ خادم الزهرا] منبع: فاطمی دز

          

    <      1   2